مثه یه مسخره بازی ...فکر میکنم زهرا به دعوا کردن نیاز داره باید دعواش کنم فکر میکنم 30 سالگی جاییه که باید با عقل و منطق بیشتری زندگی کنی ...باید به فکر آیندت باشی و از بچه بازی دست بکشی.
زهرا ناراحته صبح ها که بیدار میشه دوس نداره چشاشو باز کنه اما داره اشتباه میکنه آدمی که از یه اشتباه بیرون میاد که نمیتونه ناراحت باشه نباید باشه اصلا حالا بگو اشتباه 10 ساله ...اون فکر میکنه قراره همیشه تنها بمونه اما اشتباه میکنه خدا خیلی راحت تر از اون چیزی که اون فکر میکنه بهش میبخشه اما اون همیشه ناامیده و همه چیو سیاه میبینه ...
باید باهاش همراهی کنم تا عقلش بیاد سر جاش
امروز روز 4 چله حشره ...اصلا مگه میشه 40 باز اسم اعظم خدا رو برد و حاجت روا نشد ؟ امکان نداره.
دوس دارمت زری قصه ها...برچسب : نویسنده : khorshidkhanoom66 بازدید : 90